کشتن مرغ مقلد یا کشتن مرغ مینا (To Kill a Mockingbird) نوشتۀ هارپر لی، نویسندۀ خوش ذوقِ آمریکایی است. نام کتاب برگرفته از صحنهای است که در آن اتیکاس تفنگ بادیای بهعنوان هدیۀ کریسمس برای فرزندانش میخرد و از آنها میخواهد که به یاد داشته باشند که هیچگاه به مرغ مینا شلیک نکنند؛ زیرا کشتن مرغ مینا گناه است. در این رمان نویسنده مرغ مینا را بهعنوان نماد معصومیت و قربانیشدن آن در برابر بیعدالتی و تعصب نژادی آورده است.
این رمان روایتی است از زبان دختری سفیدپوست و کم سنوسال به نام اسکاوت فینچ. دختری که در حال رشد است و دوست دارد همهچیز را تجربه کند. اسکاوت در ابتدای رمان شرح مفصلی از پیشینۀ خانوادگی و سپس شهر و محل زندگی خود ارائه میکند. از همسایههای عجیب و غریب و از فضای حاکم بر شهر (میکمب) هم صحبت میکند و بهطورکلی فضای جامعه را به سادهترین شکل ممکن و با زبانی شیرین و لطیف بیان میکند. یکی از ظرافتهای قلم نویسنده برگزیدن همین زبان است، زبانی آراسته و پیراسته، زبانی به سادگی شادی و غم دورانِ کودکی تا با این شیوه وجدان سلیم و بیآلایش انسانها را مخاطب قرار دهد و به قول خداوندگار عشق و عرفان، مولانا جلالالدین بلخی، نوا و ندای همدلی در گوش جانها بخواند.
جامعهای که نویسنده از آن سخن میگوید، وضعیت مطلوبی ندارد، فقر گریبانگیر شهر است؛ اما مشکل اصلی در شهر میکمب، فقر نیست؛ بلکه مشکل اصلی دیدگاه ناتندرستی است که گریبانگیر افراد است: خودپسندی و نژادپرستی، بیعدالتی و …
نویسنده در کنجکاوی کودکانۀ اسکاوت، برادرش جیم و دیل _ دوست آنها _ در کشف راز یکی از همسایهها (بو رادلی) که مدت زیادی است از خانه خارج نشده و بچهها هرگز او را ندیدهاند، وضعیت سرد و خاموش جامعه را به بهترین وجه ممکن به تصویر میکشد. بچهها نمیتوانند درک کنند که رادلی چرا از خانه بیرون نمیآید. به همین دلیل سعی در بیرون کشیدن او دارند و نمیدانند او از روی اختیار و آگاهانه است که وارد جامعه نمیشود. درواقع این بیرون نیامدن از خانه، حکایت از طغیانی خاموش علیه جامعۀ نابسامان دارد.
به هر روی، در این جامعه که مردم عشق را نمیدانند و نمیخوانند، نویسنده را بر آن میدارد که «اتیکاس فینچ» وکیلی انساندوست، جسور و شجاع و پدری مهربان برای اسکات جیم را _ که نماد خردگرایی و شفقت فطری انسانی است _ یکتنه با قدرت و قوّت علیه این بیعدالتی و بیمروتی برانگیزد تا بر تعصب، دشمنی و خشونت نژادی و روی و ریای مردم بتازد. همین سر دادن ندای برابری و برادری باعث میشود مردم شهر در پوستین اتیکاس و خانواداش بیفتند.
او بر اساس ایمان به صلحمداری، انساندوستی، تساهل و مدارا هم آشپزِ خانهاش زنی سیاهپوست است وهم وکالت مردی سیاهپوست را بر عهده دارد. اتهامی که به موکل ایتوکس _ مرد سیاهپوستی که تام رابینسون نام دارد _ وارد شده است، تجاوز است. اتیکوس کاملاً میداند که این اتهام بر هیچ پایه و اساسی نیست؛ اما در زمانی که تبعیض نژادی بیداد میکند، کار به همین راحتی نیست و باید برای به دست آوردن حق جنگید. تلاشهای اتیکوس و صحبتهای او در صحن دادگاه نشان از شخصیت مستحکم و عدالتخواه اوست. چنانکه از گفتوگوهای او در بطن و متن داستان، بهویژه در این ماجرا، هویدا است این است که سخنانش ریشه در ایمان و یقین به ارزش و چایگاه و پایگاه والای انسانی دارد…
- مهندسی برق
- مهندسی پزشکی
- مهندسی دریا
- مهندسی شیمی
- مهندسی صنایع
- مهندسی عمران
- مهندسی کامپیوتر
- مهندسی متالوژی و مواد
- مهندسی مخابرات
- مهندسی معدن
- مهندسی مکانیک
- مهندسی نساجی
- مهندسی نفت
- مهندسی نقشه برداری
- فناوریهای نوین
- مهندسی هستهای
- مهندسی هوافضا
علی –
بسیار جالب و خواندنی است.
ناشناس –
من این رمان رو خوندم و خیلی قشنگ بود. خیلی جذاب و یکی از اون رمان هایی بود که چند بار پشت سر هم خوندم.